کد مطلب:148765 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173

اسیران بلا تکلیف بودند
روز چهارم زینب كاروان سالار را احضار كرد و به او گفت ما را بدون این كه سئوالی از ما بكنند به این جا آوردند و در این كاروانسرا معطل كرده اند و اینك چهارمین روز است كه ما در این جا معطل و بلاتكلیف هستیم و می خواهیم به مدینه برویم برای این كه اكثر افراد كاروان ما صغیر هستند و این صغیران و یتیمان باید وضع ثابت داشته باشند و تا وقتی كه ما در راه و بلاتكلیف هستیم، نمی توانیم برای زندگی كودكان یك روش همیشگی پیش بگیریم. كاروان سالار گفت می گوئی چه كنم؟ زینب گفت برو و به زید بن معاویه بگو تو كه برادرم را كشتی چرا با بازماندگان او این طور رفتار می كنی و فرض می كنیم كه از خدا نمی ترسی آخر فتوت عربی تو كجا رفته است؟ و اگر كسی تو را به قتل برساند و بعد از مرگ تو با زن و فرزندانت این طور رفتار كند روح تو از آن رفتار راضی می شود؟ كاروان سالار گفت من خود دسترسی به خلیفه ندارم و فقط گماشتگان او را می بینم و جرئت ندارم كه با گماشتگان او این طور صحبت كنم.

زینب گفت شب اول كه ما وارد این كاروانسرا شدیم تو گفتی كه روز بعد ما را نزد یزید خواهند برد و اینك روز چهارم است كه ما را نزد یزید بن معاویه نبرده اند. كاروان سالار گفت من هر روز، این موضوع را به گماشتگان خلیفه می گویم و آنها جواب می دهند كه خلیفه بیمار است و نمی تواند اسیران را ببیند و من هم نمی توانم خلیفه را مجبور كنم كه در حال بیماری شما را بپذیرد زینب از كاروان سالار پرسید پس تكلیف ما چیست؟ كاروان سالار گفت تكلیف شما این است كه صبر كنید تا وقتی كه بیماری خلیفه رفع شود و بعد از این كه بهبود شما را خواهد پذیرفت.

در بعضی از تواریخ از جمله در تاریخ ابن اثیر نوشته شده كه یزید بن معاویه طوری از عمل خود در مورد حسین پشیمان شد كه از علی بن الحسین (ع) پسر حسین (ع) دعوت كرد كه با او صرف غذا كند و حتی از او درخواست نمود كه راهی به وی نشان بدهد كه خداوند گناه قتل پدرش حسین (ع) را به او ببخشاید. بعضی از مورخین شیعه در همین زمینه، روایتی را نقل می كنند كه خلاصه اش این است. یزید بن معاویه كه از قتل حسین (ع) سخت پشیمان شده بود از پسرش علی بن الحسین ملقب به زین العابدین (ع) درخواست كرد كه راهی را به او بیاموزد كه سبب بخشایش خداوند بشود و زین العابدین (ع) به او گفت نماز قفیله بخوان [1] وقتی شیعیان از آن موضوع اطلاع حاصل كردند


نزد زین العابدین (ع) رفتند و به او گفتند چرا وسیله ای را به یزید بن معاویه شناسانید كه بتواند خود را از عذاب اخروی نجات بدهد. زین العابدین (ع) جواب داد كه او توفیق خواندن نماز قفیله را به دست نخواهد آورد. این روایت با آنچه مورخین شیعه راجع به صفات زین العابدین (ع) نوشته اند منافات دارد. چون او مردی بود وارسته و صدیق و صریح اللهجه و بیشتر از ساعات شبانه روز او صرف عبادت می شد. او مردی نبود كه به یزید وسیله ای را بیاموزد كه پیش بینی كند وی قادر نیست آن را به كار ببرد. از صفات معنوی زین العابدین (ع) گذشته شیعیان او را امام چهارم خود می دانند و طبیعی است كه ماهیت یك امام برتر از آن است كه در قبال كسی كه تقاضائی از او می كند راهی را نشان بدهد كه یقین دارد وی نخواهد توانست آن را به كار ببندد و از دو حال خارج نیست یا این كه زین العابدین (ع) به یزید بن معاویه نگفته كه وی نماز قفیله بخواند تا این كه خداوند او را ببخشاید. یا این كه اگر گفته، به شیعیان نگفته است كه وی توفیق خواندن آن نماز را به دست نخواهد آورد. از لحاظ فقه اسلامی هم در این مورد این سئوال پیش می آید كه آیا خواندن نماز می تواند كفاره قتل عمدی یك نفر آن هم به قول شیعیان قتل یك امام معصوم بشود؟ در كربلا صد و پنجاه نفر و به روایت دیگر هفتاد و دو نفر كشته شدند و یزید بن معاویه مسئول قتل همه آنها بود و بین آنها یك امام و معصوم وجود داشت و آیا فقه اسلامی با این موضوع كه قتل عمدی را می توان با خواندن نماز جبران كرد موافقت دارد یا نه؟ اما بعید نیست كه یزید بن معاویه از قتل حسین (ع) پشیمان شده باشد. چون به اتفاق تمام مورخین شیعه، دیدن اسیران در او اثر كرد و از بد رفتاری خود نسبت به حسین (ع) پشیمان شد.

بعید نیست كه فرمان قتل حسین (ع) از طرف مردی شرابخوار چون یزید بن معاویه هنگامی صادر شده باشد كه او تحت تاثیر نشئه شراب بود یا تحت تاثیر خماری آن. مرد شرابخوار، هنگامی كه تحت تاثیر نشئه شراب قرار می گیرد نمی تواند راجع به اشخاص و اوضاع، از روی عقل قضاوت نماید و قضاوت او راجع به اشخاص و اوضاع از روی احساساتی است كه نشئه شراب به وجود می آورد و وقتی اثر نشئه از بین رفت و خماری شراب آغاز شد، مرد شرابخوار از تصمیمی كه هنگام نشئه شراب گرفته پشیمان می شود و خود را ملامت می كند كه چرا آن تصمیم را گرفته است. این را هم باید دانست كه شرابخواران دائم الخمر مست نمی شوند یعنی به كلی اختیار زبان و اعمال خود را از دست نمی دهند. اما به طور حتم عقل آن ها تحت تاثیر احساسات قرار می گیرد آن هم نه احساسات فطری بلكه احساسات خلق الساعه كه از نشئه شراب سرچشمه می گیرد. در آن موقع یزید بن معاویه ممكن بود بگوید كه پنج هزار دینار به یك شاعر صله بدهند چون موقعی كه مرد شرابخوار تحت تاثیر نشئه شراب است بعید نیست كه اصله بدهد و گناهكاری را ببخشاید. ولی هنگامی كه تحت تاثیر خماری شراب می باشد محال است كه یك عمل جوانمردانه از او سر بزند و تمام اعمال مرد شرابخوار (و با قدرت) هنگامی كه دچار خماری شراب می باشد خشونت است. چون خماری شراب، در هر كس علاوه بر كسالت جسمی و روحی شدید،


یك بدبینی بزرگ به وجود می آورد و مرد شرابخوار حتی نسبت به زن و فرزندان خود در حال خماری بدبین می شود و از فرط بدبینی همه را دشمن خود می بیند و اگر مردی دارای قدرت باشد درصدد برمی آید كه همه را معدوم نماید و هر اندازه كه قدرت مرد شرابخوار بیشتر باشد در حال خماری كه تقریبا همیشه هنگام بامداد بعد از بیدار شدن شرابخوار از خواب رو می دهد نزدیك شدن به وی، خطرناك تر می شود. ابوالحسن محمد بن احمد كنانی معروف به ابن جبیر كه در سال 540 هجری قمری در بلنسیه (والانس) واقع در اسپانیا متولد شد و در سال 614 هجری قمری در اسكندریه واقع در مصر زندگی را بدرود گفت با این كه اهل سنت بوده از كتاب (ابن جریح) كه در سال 80 هجری متولد شد و در سال 149 هجری قمری زندگی را بدرود گفت می نویسد: (هیچ كس جرئت نمی كرد كه در بامداد به یزید بن معاویه نزدیك شود حتی محبوبه های او جرئت نمی كردند در بامداد به وی نزدیك شوند برای این كه در آن موقع یزید بن معاویه، چون یك جانور درنده می شد). كتاب های ابن جریح امروز وجود ندارد و جزو كتبی است كه از بین رفته اما ابن الندیم صحاف در نیمه دوم قرن چهارم هجری اسم كتب او را ذكر كرده است. آثار ابن جریح در زمان ابن جبیر وجود داشته و آن دانشمند مسلمان اسپانیائی آن ها را خوانده بود و ابن جریح متوفی در نیمه دوم قرن اول هجری همان است كه گفتیم به روایتی، اولین كسی است كه در اسلام، كتاب نوشت و محتاج به یادآوری نیست كه این روایت باید با احتیاط تلقی شود، و شیعیان عقیده دارند اول كسی كه در اسلام كتاب نوشت علی بن ابی طالب (ع) بود.

ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه الكوفی الدینوری معروف به (ابن قتیبه) می گوید فرمان قتل حسین (ع) را هنگامی از یزید بن معاویه گرفتند كه او از خماری شراب، كسل و خشمگین بود. این روایت از لحاظ منطقی به نظر صحیح می آید چون بارها اتفاق افتاد كه مردان شرابخوار (و با قدرت) هنگام خماری شراب فرمان قتل افراد بی گناه را دادند. (روزبه) دانشمند معروف ایرانی متولد در شهر جوز واقع در فارس و معروف به اتن مقفع از این جهت كشته شد، كه یك روز صبح، در حالی كه المنصور خلیفه عباسی در حال خماری بود اسم او را نزد خلیفه بردند. المنصور شرابخوار نبود و همیشه شراب نمی نوشید.

اما شب قبل، شراب نوشیده بود و بامداد كه از خواب برخاست خماری شراب او را كسل و بدبین كرد و در همان موقع اسم ابن مقفع را در حضور او بردند و فرمان قتلش را صادر كرد و آن مرد دانشمند را به قتل رسانیدند و آن واقعه در سال 145 هجری قمری اتفاق افتاد و روزبه نویسنده و هم مترجم بود و كتب متعدد را از زبان فارسی (پهلوی ساسانی) به زبان عربی ترجمه كرد و كتابی به اسم (سیرة ملوك العجم) نوشت و این كتاب هم مثل سایر كتاب های ابن مقفع امروز وجود ندارد و فقط قسمت هائی از آن به طفیل ابن قتیبه در كتاب دانشمند اخیر به اسم عیون الاخبار نقل شده و به ما رسیده است. محمد بن محمد، دارای كنیه ابومنصور و معروف به (ابن بروی) و استاد مدرسه بهائیه بغداد نوشته است كه یزید بن معاویه، شرابخوار بود و هنگامی كه دچار خماری شراب می شد اطرافیانش جرئت نمی كردند به او نزدیك شوند. شاید این


دانشمند این روایت را از نوشته اسلاف، اقتباس كرده باشد ولی تایید این روایت است كه شاید كسانی كه با حسین (ع) خصومت داشته اند و واقف به عادات خلیفه اموی بوده اند و می دانسته اند در حال خماری بدبین و خشمگین است در یك بامداد موقعی كه خلیفه از خواب بیدار شده یا یك روز عصر، وقتی یزید بن معاویه از خواب طولانی و سنگین شرابخواران بیدار گردیده نام حسین (ع) را نزدش برده، خشم او را نسبت به وی تیز كرده فرمان قتل حسین بن علی را از وی گرفته اند.


[1] كلمه قفيله را بايد با ضم حرف اول بر وزن سكينه (با ضم حرف اول) تلفظ كرد - مترجم.